"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نيستم." و اين اولين دروغي بود كه به من گفت. زمان گذشت و قدري بزرگتر شدم. مادرم كارهاي منزل را تمام مي كرد و بعد براي صيد ماهي به نهر كوچكي كه در كنار منزلمان بود مي رفت. مادرم دوست داشت من ماهي بخورم تا رشد و نمو خوبي داشته باشم. يك دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهي صيد كند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده كرد و دو ماهي را جلوي من گذاشت. شروع به خوردن ماهي كردم و اولي را تدريجاً خوردم. مادرم ذرات گوشتي را كه به استخوان و تيغ ماهي چسبيده بود جدا مي كرد و مي خورد؛ دلم شاد بود كه او هم مشغول خوردن است. ماهي دوم را جلوي او گذاشتم تا ميل كند. اما آن را فوراً به من برگرداند و گفت: "بخور فرزندم؛ اين ماهي را هم بخور؛ مگر نمي داني كه من ماهي دوست ندارم؟" و اين دروغ دومي بود كه مادرم به من گفت. قدري بزرگتر شدم و ناچار بايد به مدرسه مي رفتم و آه در بساط نداشتيم كه وسايل درس و مدرسه بخريم. مادرم به بازار رفت و با لباس فروشي به توافق رسيد كه قدري لباس بگيرد و به در منازل مراجعه كرده به خانم ها بفروشد و در ازاء آن مبلغي دستمزد بگيرد. شبي از شب هاي زمستان، باران مي باريد. مادرم دير كرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خيابان هاي مجاور به جستجو پرداختم و ديدم اجناس را روي دست دارد و به در منازل مراجعه مي كند. ندا در دادم كه، "مادر بيا به منزل برگرديم؛ ديروقت است و هوا سرد. بقيه كارها را بگذار براي فردا صبح." لبخندي زد و گفت: "پسرم، خسته نيستم." و اين دفعه سومي بود كه مادرم به من دروغ گفت. به روز آخر سال رسيديم و مدرسه به اتمام مي رسيد. اصرار كردم كه مادرم با من بيايد. من وارد مدرسه شدم و او بيرون، زير آفتاب سوزان، منتظرم ايستاد. موقعي كه زنگ خورد و امتحان به پايان رسيد، از مدرسه خارج شدم. مرا در آغوش گرفت و بشارت توفيق از سوي خداوند تعالي داد. در دستش ليواني شربت ديدم كه خريده بود من موقع خروج بنوشم. از بس تشنه بودم لاجرعه سر كشيدم تا سيراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گواراي وجود" مي گفت. نگاهم به صورتش افتاد ديدم سخت عرق كرده؛ فوراً ليوان شربت را به سويش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش." گفت: "پسرم، تو بنوش، من تشنه نيستم." و اين چهارمين دروغي بود كه مادرم به من گفت. بعد از درگذشت پدرم، تأمين معاش به عهده مادرم بود؛ بيوه زني كه تمامي مسئوليت منزل بر شانهء او قرار گرفت. مي بايستي تمامي نيازها را برآورده كند. زندگي سخت دشوار شد و ما اكثراً گرسنه بوديم. عموي من مرد خوبي بود و منزلش نزديك منزل ما. غذاي بخور و نميري برايمان مي فرستاد. وقتي مشاهده كرد كه وضعيت ما روز به روز بدتر مي شود، به مادرم نصيحت كرد كه با مردي ازدواج كند كه بتواند به ما رسيدگي نمايد، چه كه مادرم هنوز جوان بود. اما مادرم زير بار ازدواج نرفت و گفت: "من نيازي به محبت كسي ندارم..." و اين پنجمين دروغ او بود. درس من تمام شد و از مدرسه فارغ التّحصيل شدم. بر اين باور بودم كه حالا وقت آن است كه مادرم استراحت كند و مسئوليت منزل و تأمين معاش را به من واگذار نمايد. سلامتش هم به خطر افتاده بود و ديگر نم يتوانست به در منازل مراجعه كند. پس صبح زود سبزي هاي مختلف مي خريد و فرشي در خيابان مي انداخت و مي فروخت. وقتي به او گفتم كه اين كار را ترك كند كه ديگر وظيفهء من بداند كه تأمين معاش كنم. قبول نكرد و گفت: "پسرم مالت را از بهر خويش نگه دار؛ من به اندازهء كافي درآمد دارم." و اين ششمين دروغي بود كه به من گفت. درسم را تمام كردم و وكيل شدم. ارتقاء رتبه يافتم. يك شركت آلماني مرا به خدمت گرفت. وضعيتم بهتر شد و به معاونت رئيس رسيدم. احساس كردم خوشبختي به من روي كرده است. در رؤياهايم آغازي جديد را مي ديدم و زندگي بديعي كه سراسر خوشبختي بود. به سفرها مي رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش كردم كه بيايد و با من زندگي كند. اما او كه نمي خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت: "فرزندم، من به خوش گذراني و زندگي راحت عادت ندارم." و اين هفتمين دروغي بود كه مادرم به من گفت. مادرم پير شد و به سالخوردگي رسيد. به بيماري سرطان ملعون دچار شد و لازم بود كسي از او مراقبت كند و در كنارش باشد. اما چطور مي توانستم نزد او بروم كه بين من و مادر عزيزم شهري فاصله بود. همه چيز را رها كردم و به ديدارش شتافتم. ديدم بر بستر بيماري افتاده است. وقتي رقّت حالم را ديد، تبسمي بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشي بود كه همهء اعضاء درون را مي سوزاند. سخت لاغر و ضعيف شده بود. اين آن مادري نبود كه من مي شناختم. اشك از چشمم روان شد. اما مادرم در مقام دلداري من بر آمد و گفت: "گريه نكن، پسرم. من اصلاً دردي احساس نمي كنم." و اين هشتمين دروغي بود كه مادرم به من گفت. وقتي اين سخن را بر زبان راند، ديدگانش را بر هم نهاد و ديگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج اين جهان رهايي يافت. اين سخن را با جميع كساني مي گويم كه در زندگي اش از نعمت وجود مادر برخوردارند. اين نعمت را قدر بدانيد قبل از آن كه از فقدانش محزون گرديد. اين سخن را با كساني مي گويم كه از نعمت وجود مادر محرومند. هميشه به ياد داشته باشيد كه چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمل كرده است و از خداوند متعال براي او طلب رحمت و بخشش نماييد. مادر دوستت دارم. خدايا او را غريق بحر رحمت خود فرما همانطور كه مرا از كودكي تحت پرورش خود قرار داد.
آيا ميدانستيد كه حس چشايي نوعي پروانه بزرگ 13 هزار بار دقيق تر از انسان است ؟ آيا ميدانستيد كه لاما شتر بدون كوهاني است كه به هنگام عصبانيت بر صورت طرف مقابل تف مي اندازد ؟ آيا ميدانستيد كه قلب گنجشك 100 بار در دقيقه مي تپد ؟ آيا ميدانستيد كه فيل تنها حيواني است كه مي تواند ايستادن روي سر و گردن را ياد بگيرد ؟ آيا ميدانستيد كه يك موش كور 14 سانتي مي تواند در يك شب تونلي به طول 91,4 متر حفر كند ؟ آيا ميدانستيد كه مرغ ها براي تخمگزاري احتياجي به خروس ندارند و خروس فقط براي بارور كردن تخم است ؟ آيا ميدانستيد كه كرم هاي ابريشم در 56 روز 86 هزار برابر وزن خود غذا مي خورند ؟ آيا ميدانستيد كه داركوب ها قادرند 20 بار در ثانيه به تنه درخت ضربه بزنند ؟ آيا ميدانستيد كه زمان گردش سياره عطارد بدور خود 2 برابر زمان گردش آن بدور خورشيد ميباشد ؟ آيا ميدانستيد كه 90 ٪ سم مارها از پروتئين تشكيل يافته است ؟ آيا ميدانستيد كه قلب ميگو ها در سر آنها قرار دارد ؟ آيا ميدانستيد كه گونه اي از خرگوش قادر است 12 ساعت پس از تولد جفت گيري كند ؟ آيا ميدانستيد كه سطح شهر مكزيك سالانه 25 سانتيمتر نشست ميكند ؟ آيا ميدانستيد كه بيشترين سرعت كه انسان دست يافته 40,000 كيلومتر با سفينه آپولو 10 است ؟ آيا ميدانستيد كه چين بيشتر از هر كشوري همسايه دارد چون چين با 13 كشور هم مرز است ؟ آيا ميدانستيد كه موريانه ها قادرند تا 2 روز زير آب زنده بمانند ؟ آيا ميدانستيد كه كبد انسان در 300 تا 500 روز نو ميشود، يعني اينكه از سلولهاي جديدي برخوردار ميشود ؟ آيا ميدانستيد كه درازترين دم به سوسمار آبهاي شور تعلق دارد كه درازاي آن به 3 متر ميرسد ؟ آيا ميدانستيد كه قدمت خالكوبي به بيش از 5000 سال ميرسد ؟ آيا ميدانستيد كه اغلب مارها داراي 6 رديف دندان ميباشند ؟ آيا ميدانستيد كه شمپانزه ها قادرند مقابل آينه چهره خود را تشخيص دهند اما ميمونها نميتوانند ؟ آيا ميدانستيد كه قلب والها تنها 9 بار در دقيقه مي تپد ؟ آيا ميدانستيد كه درازترين جانور يك نوع كرم خاكي است كه درازاي آن به بيش از 55 متر ميرسد ؟ آيا ميدانستيد كه اولين كليساي ساخت بشر يعني كليساي پطرس مقدس در انطاكيه تركيه ميباشد ؟ آيا ميدانستيد كه رشد تعداد ماشينها در جهان 3 برابر رشد جمعيت انسانهاست ؟ آيا ميدانستيد كه وزير دفاع اسراييل و رئيس حزب كارگر آن ايراني الاصل ميباشند ؟ آيا ميدانستيد كه ايران زمان شاه داراي ورزيده ترين خلبانان دنيا بود و تيم اكرو جتش حرف اول را در دنيا ميزد ؟ آيا ميدانستيد كه بيشترين آمار طلاق در جهان متعلق به ايران است ؟ آيا ميدانستيد كه اسم قاره ها با همان حرفي كه آغاز ميشود پايان ميابد ؟ آيا ميدانستيد كه شما نميتوانيد با حبس نفستان خود كشي كنيد ؟ آيا ميدانستيد كه خوك ها به دليل فيزيك بدني قادر به ديدن آسمان نيستند ؟ آيا ميدانستيد كه فندك قبل از كبريت اختراع شد ؟ آيا ميدانستيد كه بيشتر سر دردهاي معمولي از كم نوشيدن آب است ؟ آيا ميدانستيد كه زكرياي رازي به غير از الكل كاشف گوگرد هم هست ؟ آيا ميدانستيد كه ركورد ضربه زدن به توپ پيگ پنگ در مدت زمان 60 ثانيه 173 ضربه است ؟ آيا ميدانستيد كه مهمترين عامل افزايش طول عمر داشتن تناسب اندام به همراه وزني مناسب است ؟ آيا ميدانستيد كه 70 در صد جمعيت ايران زير 30 سال سن دارند و ايران جوانترين جمعيت دنيا را دارد ؟ آيا ميدانستيد كه خوردن كاهو مانع ريزش و سفيد شدن موها ميگردد ؟ آيا ميدانستيد كه براي جلوگيري از جوانه زدن سيب زميني درون سبد آن بايد يك عدد سيب قرار دهيد ؟ آيا ميدانستيد كه آب دريا داراي طلاست و اين مقدار در حدود 4 گرم در هر ميليون تن آب است ؟ آيا ميدانستيد كه يك نوع وزغ وجود دارد كه در بدن خود سم كافي براي كشتن 2200 انسان را دارد ؟ آيا ميدانستيد كه 350 هزار نوع كفش دوزك در جهان وجود دارد ؟ آيا ميدانستيد كه وال براي شكار از صداي بسيار بلندي كه دارد استفاده ميكند و طعمه را فلج يا ميكشد ؟ آيا ميدانستيد كه سريعترين قطار دنيا سرعت 581 كيلومتر دارد و اين نوع قطارها تنها در ژاپن وجود دارند ؟ آيا ميدانستيد كه چشم انسان حدود 135 ميليون سلول بينايي دارد ؟ آيا ميدانستيد كه مراسم موميايي كردن در مصر باستان 70 روز به طول ميانجاميد ؟ آيا ميدانستيد كه صدايي بلندتر از زمانيكه سفينه ايي به فضا پرتاب ميشود در جهان وجود ندارد ؟ آيا ميدانستيد كه در قديم ارزش نمك بيش از طلا بوده و از نمك براي نگهداري غذا استفاده ميشده است ؟ آيا ميدانستيد كه شكستگي استخوان ناشي از پوكي استخوان در زنان دو برابر مردان است ؟ آيا ميدانستيد كه توماس اديسون از تاريكي وحشت داشت ؟ آيا ميدانستيد كه چشم شتر مرغ از مغزش بزرگتر است ؟ آيا ميدانستيد كه الفباي مردم هاوايي 12 حرف دارد ؟ آيا ميدانستيد كه مورچه ها نميخوابد ؟ آيا ميدانستيد كه اسكندر و ژوليوس سزار صرع داشتند ؟ آيا ميدانستيد كه آدامس توسط يك فرمانده جنگي اختراع شد ؟ آيا ميدانستيد كه كد كشور روسيه 007 است ؟ آيا ميدانستيد كه ارتفاع برج ايفل در سرما و گرما بر اثر انقباض و انبساط 16 ساتني متر تغيير ميكند ؟ آيا ميدانستيد كه عقرب ميتواند سه سال بدون غذا زندگي كند ؟ آيا ميدانستيد كه يك كوروكوديل نمي تواند زبانش را بيرون در بياورد ؟ آيا ميدانستيد كه حلزون مي تواند 3 سال بخوابد ؟ آيا ميدانستيد كه به طور ميانگين مردم از عنكبوت بيشتر مي ترسند تا از مرگ! ؟ آيا ميدانستيد كه ملت آمريكا بطور ميانگين روزانه 73,000 متر مربع پيتزا مي خورند ؟ آيا ميدانستيد كه بچه ها بدون كشكك زانو متولد ميشوند كه در سن 2 تا 6 سالگي ظاهر مي شوند ؟ آيا ميدانستيد كه پروانه ها با پاهايشان مي چشند ؟ آيا ميدانستيد كه گرب هها مي توانند 100 صدا با حنجره خود توليد كنند در حاليكه سگ ها كمتر از 10 صدا ؟
يك شركت بزرگ قصد استخدام يك نفر را داشت. بدين منظور آزموني برگزار كرد كه يك پرسش داشت. پرسش اين بود: شما در يك شب طوفاني در حال رانندگي هستيد. از جلوي يك ايستگاه اتوبوس مي گذريد. سه نفر داخل ايستگاه منتظر اتوبوس هستند. يك پيرزن كه در حال مرگ است. يك پزشك كه قبلاً جان شما را نجات داده است. يك خانم/آقا كه در روياهايتان خيال ازدواج با او را داريد. شما مي توانيد تنها يكي از اين سه نفر را سوار كنيد. كدام را انتخاب خواهيد كرد؟ دليل خود را شرح دهيد. پيش از اينكه ادامه حكايت را بخوانيد شما نيز كمي فكر كنيد. قاعدتاً اين آزمون نمي تواند نوعي تست شخصيت باشد زيرا هر پاسخي دليل خودش را دارد. پيرزن در حال مرگ است، شما بايد ابتدا او را نجات دهيد. هر چند او خيلي پير است و به هر حال خواهد مرد. شما بايد پزشك را سوار كنيد. زيرا قبلاً جان شما را نجات داده است و اين فرصتي است كه مي توانيد جبران كنيد. اما شايد هم بتوانيد بعداً جبران كنيد. شما بايد شخص مورد علاقه تان را سوار كنيد زيرا اگر اين فرصت را از دست دهيد ممكن است هرگز قادر نباشيد مثل او را پيدا كنيد. از دويست نفري كه در اين آزمون شركت كردند، شخصي كه استخدام شد دليلي براي پاسخ خود نداد. او نوشته بود: سوئيچ ماشين را به پزشك مي دهم تا پيرزن را به بيمارستان برساند و خودم به همراه همسر روياهايم منتظر اتوبوس مي مانيم. همه مي پذيرند كه پاسخ فوق بهترين پاسخ است، اما هيچكس در ابتدا به اين پاسخ فكر نم يكند. چرا؟ زيرا ما هرگز نمي خواهيم داشته ها و مزيت هاي خود را (ماشين) از دست بدهيم. اگر قادر باشيم خودخواهي ها، محدوديت ها و مزيت هاي خود را از خود دور كرده يا ببخشيم گاهي اوقات مي توانيم چيزهاي بهتري به دست بياوريم. تحليل فوق را م يتوانيم در يك چارچوب علمي تر نيز شرح دهيم: در انواع رويكردهاي تفكر، يكي از انواع تفكر خلاق، تفكر جانبي است كه در مقابل تفكر عمودي يا سنتي قرار مي گيرد. در تفكر سنتي، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مفروضات و محدوديت هاي محيطي خود، استفاده مي كند و قادر نم يگردد از زواياي ديگر محيط و اوضاع اطراف خود را تحليل كند. تفكر جانبي سعي مي كند به افراد ياد دهد كه در تفكر و حل مسائل، سنت شكني كرده، مفروضات و محدوديت ها را كنار گذاشته، و از زواياي ديگري و با ابزاري به غير از منطق عددي و حسابي به مسائل نگاه كنند. در تحليل فوق اشاره شد اگر قادر باشيم مزيت هاي خود را ببخشيم مي توانيم چيزهاي بهتري به دست بياوريم. شايد خيلي از پاسخ دهندگان به اين پرسش، قلباً رضايت داشته باشند كه ماشين خود را ببخشند تا همسر روياهاي خود را به دست آورند. بنابراين چه چيزي باعث مي شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه كنند. دليل آن اين است كه به صورت جانبي تفكر نمي كنند. يعني محدوديت ها و مفروضات معمول را كنار نمي گذارند. اكثريت شركت كنندگان خود را در اين چارچوب مي بينند كه بايد يك نفر را سوار كنند و از اين زاويه كه مي توانند خود راننده نبوده و بيرون ماشين باشند، درباره پاسخ فكر نكرده اند.
پيامبر (ص ) فرمود: (( زنى را به خاطر زيبايى اش تزويج نكنيد، زيرا شايد زيبايى او باعث هلاكت او شود، و به خاطر مالش تزويج نكنيد كه شايد باعث سركشى او گردد، بلكه زن را به خاطر دينش به همسرى بگيريد)) . يكى از عربها مى گويد: با شش زن ازدواج نكن : زنى كه زياد مى نالد؛ زنى كه زياد منت مى گذارد؛ زنى كه به مرد ديگرى تمايل پيدا مى كند؛ زنى كه به هر چيزى خيره مى شود آن را مى خواهد؛ زنى كه زياد آرايش مى كند؛ و زنى كه به ديگران دهن كجى مى كند و پرحرف است . الياس (ع ) فرمود: با چهار دسته از زنان ازدواج نكن ، مختلعه ، مباريه ، عاهره و ناشزه . اما مختلعه زنى است كه هر ساعت بى دليل طلاق مى خواهد؛ مباريه زنى است كه به ديگران فخر فروشى و به وسايل دنيايى افتخار مى كند؛ عاهره زن فاسقى است كه دوست و رفيق براى خود دارد؛ خداى تعالى فرموده است : (( و لا متخذات اخدان )) ؛ و ناشزه زنى است كه در رفتار و گفتار نسبت به همسرش برترى مى جويد كه از مصدر نشز به معنى زمين بلند گرفته شده است . على (ع ) مى فرمود: (( بدترين خصلتهاى مرد، بهترين خصلتهاى زنان است و آنها عبارتند از: بخل ، كبر و ترس ، زيرا زن اگر بخيل باشد مال خود و همسرش را نگاه مى دارد و اگر متكبر باشد، حاضر نمى شود با كسى سخن نرم و شائبه دار بزند و اگر ترسو باشد از همه چيز بيمناك بوده و از خانه اش بيرون نمى رود و از رفتن . به جايى كه در معرض تهمت باشد به خاطر ترس از شوهرش پرهيز مى كند.)) از ابوحمزه نقل كرده اند كه مى گويد: از جابر بن عبداللّه شنيدم كه مى گفت : خدمت پيامبر (ص ) بوديم ، فرمود: (( بهترين زنان شما، زنى است كه اولادآور، مهربان و پاكدامن ، در ميان فاميل محترم و در برابر همسرش افتاده و فروتن ، نزد شوهر بى حجاب و در برابر ديگران پوشيده باشد؛ زنى كه از همسرش حرف شنوايى دارد و مطيع فرمان اوست ؛ در هنگام خلوت با او در اختيار اوست و بمانند اظهار اشتياق مرد، او اظهار نمى كند. آيا شما را از بدترين زنانتان آگاه نسازم ، زنى كه در بين خانواده اش ذليل و در برابر شوهرش بزرگمنش ، نازا و كينه توز است ؛ زنى كه از كار زشت پرهيز ندارد؛ به هنگام نبودن شوهر بى حجاب و در حضور او در حجاب است ؛ به حرف شوهر گوش نمى دهد و فرمان او را نمى برد و هنگامى كه همسرش با او خلوت كند از خواسته او سر باز زند چنان كه مركب ناهموار از سوار شدن سرباز زند و هيچ عذرى را از شوهر پذيرا نباشد و هيچ گناهى را بر او نبخشد.))
باهوش ترين انسان تاريخ ويليام جيمز سايديس امريكايي در سال 1898 ميلادي ( 1277 شمسي به دنيا آمد او در يك سالگي نوشتن را ياد گرفت و در 5 سالگي به 5زبان رايج دنيا تكلم ميكرد و در 11 سالگي استاد دانشگاه هاروارد بود او سر انجام در 46 سالگي در سال 1944 ميلادي درگذشت جالب توجه اينكه ضريب هوشي او 250 بوده است با اين توصيف كه ضريب هوشي انسان معمولي بين 85 تا 115 است و اين رقم در انسانهاي نابغه بين 155 تا 200 قرار دارد براي مثال ضريب هوشي گاليله را 180 تخمين ميزنند و ضريب هوشي بيل گيتس بنيان گذار شركت نرم افزاري مايكروسافت 160 است.
بیماری قلبی علت مرگ اصلی بیماران کلیوی است که نیاز به دیالیز دارند. به گزارش انجمن نفرولوژی آمریکا، گزینه های درمانی موثر کمی برای پیشگیری از نارسایی قلب بیماران دارای پیوند کلیه وجود دارد.
در مطالعه ای جدید، پزشکان آلمانی به بررسی تاثیرات دو ماده مغذی موجود در کاکائو، یعنی کتچین و اپیکتچین، پرداختند. این مواد مغذی که برای سلامت قلب مفید به نظر می رسند، بخشی از گروه ترکیباتی موسوم به فلاوانول ها هستند و در چای و برخی از سبزیجات هم یافت می شوند.
پزشکان جوشانده ایی با این فلاوانول ها تهیه نموده و آن را به ۲۶ بیماری که در مرحله پایانی بیماری کلیه قرار داشتند دادند. این نوشیدنی به شکل قابل توجهی موجب بهبود جریان خون و کاهش فشار خون در تمامی این بیماران در مدت یک ماه شد.
نوشیدنی دارونما مشابهی نیز که حاوی هیچ یک از این مواد نبود، هیچ تاثیری بر ۲۶ بیمار با وضعیت مشابه در گروه کنترل نداشت.
با این حال محققان اذعان داشتند که اگرچه این ترکیبات در دانه های کاکائو یافت می شود اما عمدتاً شکلات های فرآوری شده فاقد آن هستند.
محققان این مطالعه عنوان می کنند که درمان های دارویی موثر برای قلب نظیر استاتین ها در بهبود سلامت قلب بیماران کلیوی ناموفق بوده اند.
سير تاريخي مهريه و نتايج آن : عصر شكار: 20 كيلو گوشت دايناسور، 40 كيلو گوشت اژدها. نتيجه: دايناسورها منقرض شدند عصر كشاورزي: 24 دست تبر سنگي، 24 دست تيغه و داس جنگي. نتيجه: افزايش قتل به دليل دم دست بودن داس براي خانوم ها عصر فلز: 70 ورقه مسي، 50 تا خنجر مفرغي و سرگرز آهني. نتيجه: افزايش شكستگي سر مردان به دليل تماس با گرز آهني عصر بخار: 30 هزارتومان و بخار كردن آب حوض خانه عروس خانوم نتيجه: كمبود آب و جيره بندي شدن آب عصر صنعت: 1 ميليون پول، 14 سكه طلا، يك اتومبيل و هرچي كه با ص شروع ميشد نتيجه: بنا به درخواست آقايان توليد ژيان آغاز شد عصر كامپيوتر: هم وزن عروس خانم سكه طلا!!! نتيجه: هرچي عروس خانوم مانكن تر باشد بهتر است نتيجه گيري كلي: بابا بگو نميخوايم زن بهت بديم ديگه... اين كارها يعني چي؟؟ عامل اصلي انقراض دايناسور ها==> عروس ها عامل اصلي كشته شدن مردها==> عروس ها عامل اصلي ناقص شدن مردها==> عروس ها عامل اصلي كمبود آب در تابستان ها==> عروس ها عامل اصلي افزايش ماشين هاي فرسوده در سطح شهر==> عروس ها عامل اصلي افزايش چاقي و افزايش بيماري ها==> عروس ها
زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ مي كنند البته بدون بخارش هم بدرد نمي خورد. زن ها مثل پياز هستند ظاهر سفيد و ظريفي دارند اما باطنشان اشك آدم رو در مي آورد. زنها مثل سكوت هستند با كوچكترين حرفي ميشكنند. زنها مثل چراغ راهنمايي هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزني باز هم مرتب رنگ عوض مي كنند. زنها مثل تخت خوابگاه هستند نوها و تازه هايشان كميابند و كهنه هايش هم سرو صدا زياد مي كنند. زن ها مثل الكل هستند دير بجنبي همهشان مي پرند. زنها مثل عينك دودي هستند با هردودنيا را تيره و تار مي بيني. زنها مثل ظرف سفالي هستند بدون رنگ و لعاب جلوه اي ندارند. زنها مثل كامپيوتر هستند يك بار خودش را ميگيري و يك عمر لوازم جانبي آنرا. زنها مثل كيك خامه اي هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آويزان مي شود اما كمي بعد دل آدم را ميزند. زنها مثل زير شلواري هستند مردا با هيچكدامشان جرأت نمي كنند به بازار بروند. زنها مثل لاستيك سواري هستند كمتر از چهارتا بيفايده است. زنها مثل بچه ها هستند تا وقتي كه ساكتند خوبند